دخترک زیر نور شمع نشست به شمع خیره شد.... باخودش گفت چطور مردم از موسی خواستند که خدا را ببینندوقتی یک دقیقه هم قادر نیستند در نور شمع خیره شوند!!!نگاهش را از شمع برداشت همه جا سپید بود.شاید بشود تورا دید اما بعد از ان نمی شود چیز دیگری را دید اصلا چیزدیگری برای دیدن نمی ماند باز هم مردمان جالبی بوده اند خدا!بعد از هزار ایه و دلیل و معجزه ترا می خواهند توهم نه نمی اوری. قبول نیس البته پس ((من والسلوی))کجاست؟من موسیم؟وهارون حتی وخودتدر کدام یک از کوه های حاشیه بادوستت هم کلام شدی؟!اصلا قبول نیست من دوست داشتم موسی بشوم .اما موسی برای این کار بهتر بود.حتی( مریم) را هم به (مریم)سپردم و هزار نقش خوب زمین را دادم به بهترین ها.شمع چکید روی زمین.شعله اش لرزید. اما راضی ام نقش من هم در نوع خود بی نظیر است.چه من فقط یک بار در زمین اتفاق افتاده ام ومهم نیست این اتفاق خوشایند است یا نه !شمع کوتاه میشود و هر اشکش می چکید روی اشک قبلی گریه نکن شمع تو هم بی نظیری.((تو))هم تکرار نمی شوی!شمع گفت:که چه؟ من را به چه دل خوش می کنی؟ من دارم تمام می شوم می فهمی؟


دسته ها : عاطفی - عرفان
جمعه بیست و نهم 6 1387

خداوند در درون ماست، نه در سر سجاده و مساجد. وقت با ارزشتان را در جستجوی صحیح خداوند صرف کنید. که این جستجو مقدس است. ابتدا وجودش را در درون احساس کنید سپس آن را مورد ستایش قرار دهید. عبادت کور کورانه نه تنها نتیجه ای ندارد بلکه شما را به دنیایی از سوال منتهی خواهد کرد / نفس حقیقی نیست، وجود خارجی ندارد، نفس همان خود نیست، بلکه نظری است که در باره ی خویش به عنوان موجودی جداگانه داریم، موجودی خاص و مهم، محتاج مصرف و غیره. نفس صرفاً برداشتی است که آن را با خود حمل می کنیم. شما نفس خود نیستید. شما موجودی الهی و روحی جاودانه هستید. شما موجودی ذی روحی هستید که هرگز نه متولد می شوید و نه می میرید, شما انسان بودن را تجربه می کنید. و زمانی که خدا را بشناسید، وقتی بخشی از علم مکانیک آفرینش باشید، به رفیع ترین مراحل زندگی رسیده اید

 
دسته ها : عرفان
جمعه چهارم 5 1387
X